عوامل پايدارى و جاودانگى نهضت عاشورا (4)


 

نویسنده : على باقى ‏نصرآبادى




 

ر. عوامل تاريخى
 

1. فرا زمانى و فرا مكانى بودن كربلا و عاشورا
 

حماسه حسينى، كربلا و عاشورا دو چهره دارد. يكى چهره‏اى كه در ظرف زمان و مكانىخاص قرار مى‏گيرد، چهره‏اى تاريخى و جغرافيايى، چهره‏اى مُلكى. دوم چهره‏اى كه درظرف زمان و مكانى خاص قرار نمى‏گيرد، چهره‏اى فراتاريخى و فراجغرافيايى، چهره‏اىملكوتى، منسلخ از زمان و مكان.
[46] در وجه نخست، حماسه‏اى شكوهمند در زمانى كوتاه ودر محدوده جغرافيايى يك منطقه روى مى‏دهد. از اواخر رجب سال 60 هجرى تا صفر سال61 (بنا بر روايت مشهور) ظرف زمانى اين حادثه حدود هفت ماه است. از آن زمان كه «وليدبن‏عُتبة بن‏ابى‏سفيان» والى مدينه از طرف يزيد كسى نزد حسين(ع) فرستاد و از امام براىيزيد بيعت خواست و امام امتناع كرد تا سخنرانى نيمه‏تمام امام زين‏العابدين(ع) در شام، وسخنرانى حضرت زينب(س) در آنجا.
[47]
ظرف مكانى اين حادثه شامل سه حوزه اسلامى آن روز است: حجاز، عراق و شام. ازمدينه به مكه و از مكه تا عراق، به سوى كوفه و تغيير مسير به كربلا، سرزمين «كرب» و«بلا»
[48] و سير كاروان اسيران حامل: «مصيبت حماسه و پيام»
[49] تا شام.
در وجه دوم، حقيقت جاويد «كربلا» و «عاشورا» براى همه زمانها و همه مكانها رخمى‏نمايد. اين شأن، به تمام انسانها مربوط مى‏شود، بايد خويش را بيابند و تكليف خود راروشن كنند. اينكه «قبله»شان كدام است، در كدام «صف» مى‏ايستند به «اسفل سافلين» خودميل مى‏كنند و يا به «حقيقت» خويش روى مى‏نمايند. در اين وجه است اين سخن بلند: «مثْلِى لاَيُبايعُ لِمِثْلِه؛
[50]
همچون منى با چون او (يزيد) بيعت نمى‏كند.»
حسين بن‏على(ع) وقتى سخن مى‏گويد، نمى‏فرمايد من با يزيد بيعت نمى‏كنم، بلكه درنوع مواقع حساس چنين مى‏گويد كه مثلِ من، با مثلِ يزيد بيعت نمى‏كند. يعنى اين قضايا،قضاياى شخصى نيست، بلكه تا تاريخ هست، اين مبارزات هم هست. هر كسى كه مثل منفكر كند، با كسى كه مثل يزيد فكر مى‏كند بيعت نمى‏كند.
[51] اين سخن كه چون منى با چونيزيدى بيعت نمى‏كند، دعوت همه مردمان است در همه زمانها و مكانها به رويارويى با ستم وستمگران و عدم مداهنه و سازش با ايشان. اين سخن فراتر از تاريخ و جغرافيا است. در اينوجه «كربلا» و «عاشورا» مكتبى سيّار است و حقيقتى فراتر از «زمين» و «زمان» «كُلُّ يَوْمٍعَاشُورا وَ كُلُ أَرْضٍ كَرْبَلا.»
[52] هر روز عاشوراست، مگر هر روز قيام است؟ همه جاكربلاست: مگر همه جا از خون گلگون است؟ آرى! «كربلا» و «عاشورا» يعنى ظهورجلوه‏هاى زيباى حقيقت آدمى در عالم خاكى. «كربلا» و «عاشورا» دعوت به اين امر است.پيام ملكوتى «عاشورا» اين است. همگان نيازمند «كربلا» و «عاشورا» هستند.
اصولاً از يك نگاه، دو نوع قيام قابل تصور است: نخست قيامى كه فى حد نفسه با توجه بهاهداف خود در يك مقطع تاريخى انجام گرفته و پرونده آن همان جا بسته مى‏شود، چه موفقباشد چه ناموفق. البته ممكن است در عبرتهاى تاريخى از آن ياد شود و مورد بازبينى قرارگيرد و تحليل شود. دوم، نوعى ديگر از قيامها كه تعدادشان واقعاً انگشت‏شمار است،قيامهايى است كه حالت اسوه براى دوره‏هاى بعد پيدا مى‏كند. براى نمونه در تاريخ ايران،قيام كاوه آهنگر چنين حالتى پيدا كرده است. اين تصويرى است كه فردوسى از آن براى ماارائه كرده و قاعدتاً مى‏بايست تا روزگار وى همچنان در اذهان پابرجا بوده باشد. در ادبياتاسلامى بويژه ادبيات شيعى، قيام امام حسين(ع) حالت نوعى الگو و اسوه را يافته است. يعنىاز حالت يك واقعه در يك زمان در آمده، تعميم يافته و نوعى بى‏زمانى يا فرازمانى در آنلحاظ شده است. از اين مهمتر، به صورت عاطفى با هويت يك فرد شيعه ممزوج شده و بهنوعى جزو معتقدات او در آمده است. نهضت امام حسين(ع) به عنوان يك قيام اسوه و بهصورت قيامى در آمد كه حالت فرازمانى پيدا كرد. دليلش هم اين بود كه ارزشهايى كه در آنمطرح شد واقعاً ارزشهاى زمانى نبود. يعنى درست است كه عليه يزيد بود اما به قدرى اينارزشها كلى و فراگير بوده و هست كه مربوط به هيچ زمانى نبوده و نيست. لذاست كه در زيارت وارث، امام حسين(ع) از زاويه تاريخى و ارزش فراگير و فرازمانى، در ادامه مسيرانبيا مطرح مى‏شود و وارث آنان تلقى مى‏گردد.
[53]
بنابراين نهضت عاشورا، الهام گرفته از راه انبيا و مبارزات حق‏جويان تاريخ مهم‏ترينالگوى مبارزات حق‏طلبانه بوده است.

2. اتمام حجّت (حجت كامل)
 

در جريانات تاريخى، استناد مردم يا تاريخ‏سازان دلايلى است كه مورد تمسّك قرارمى‏گيرد. مردم در پى حجّت و سند براى عمل خويش يا ارزيابى عملكرد ديگرانند.تاريخ‏سازان نيز براى پاسخگويى به «محكمه تاريخ» براى قاضى وجدانها حجّت بر جاىمى‏گذارند. بنابراين انسان، نيازمند حجّت، برهان و بهانه‏شكنى است. توجيه‏گرى،بهانه‏آورى و يافتن گريزگاه از حق، كوشش هماره انسان است، آنگاه كه در اسارت نفس وكششها و كشمكشهاى پست و فرومايه دنيوى فرو مى‏غلتد. همه پيامبران آمده‏اند تا فرصت«بهانه» را از انسان بگيرند تا هيچ كس نگويد: نمى‏دانستم. كسى نگويد: چراغى نداشتم.خداوند در هدف بعثت انبيا مى‏فرمايد:
«لِئَلاّ يَكُونَ للناسِ عَلَى اللَّه حُجّةٌ بَعْدَ الرُّسُل؛
[54]
تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه‏] و حجّتى نباشد.»
كربلا، حجّت بالغه است، براى همه آنانى كه نتوانستن يا نمى‏شود را فرياد مى‏زنند، اتمامحجّت است. كربلا از نظرگاه سِنّى «حجّت» است و تقريباً هر كس در كربلا مى‏تواند الگوىسنى خود را بيابد. نوجوانان، قاسم، عبداللَّه بن‏الحسن؛ جوانان و ميانسالان على‏اكبر، عباس،عبداللَّه و جعفر؛ پيران، حبيب، عابس و مسلم بن‏عوسجه؛ زنان، زينب، رباب، و ام‏وهب؛كودكان، اصغر و رقيه. كربلا از اين جهت نيز در جنگهاى تاريخ اسلام يك استثنا است.همه‏رنگها نيز در كربلا يافت مى‏شوند، سياه مانند جون غلام ابوذر و سفيد مانند اسلم تركى.همه گروههاى اجتماعى نيز گويى در كربلا نماينده دارند، ... كربلا، هر كس را كه بخواهد باتكيه بر بهانه‏ها صحنه حق را رها كند، خلع سلاح مى‏كند. حتى كودك با گريه خويشتنمى‏تواند نقش‏آفرين باشد. همه حالات انسانى نيز در كربلا چهره و جلوه نموده است ...كربلا، سرزمين بى‏بهانگى است، تشنگى، بهانه جنگيدن و تنهايى، دليل گريز، تسليم وذلت‏پذيرى نيست. در نهضت عاشورا، امام حسين(ع) و يارانش، پيش از شروع جنگ با دشمن اتمام حجتكردند. هم خود و هدف از آمدنشان به سوى كوفه را تشريح كردند كه به استناد دعوت آنهابوده است، هم خود را به روشنى معرفى كردند و هم هر گونه بهانه‏اى را از آنان گرفتند كهدليلى بر اين مخاصمه با امام نداشته باشند. امام حسين(ع) قبل از عاشورا با عمر سعد به طورخصوصى صحبت كرد، بلكه او را از اين جنايت بازدارد. به او فرمود:
«واى بر تو اى پسر سعد! از خدا نمى‏هراسى؟با اينكه مى‏دانى من كيستم، با من مى‏جنگى؟اينگروه را رها كن و بيا با من باش كه به قرب خدا نزديكتر است ...»
هر عذر و بهانه‏اى را كه عمر سعد آورد، امام جوابش را گفت و او ساكت ماند، ولىنتوانست از مطامع دنيوى دست بكشد. امام مأيوس، از هدايتش بازگشت، ولى با او اتمامحجت كرد.
[56]
امام حسين(ع) نه تنها با دشمنان اتمام حجت كرد بلكه حجّت را، حتى بر ياران وهمراهان خويش نيز تمام كرد، تا آنان كه مى‏مانند، از روى بصيرت و انتخاب آگاهانه بمانند.در طول راه، از اوضاع داخلى كوفه به آنان خبر داد، تا هر كه مى‏خواهد، برگردد. شب عاشورانيز به همراهان خود فرمودند:
«هر كه بماند، فردا كشته خواهد شد. بيم دارم كه بعضى از شما از وضع فردا بى‏خبر باشند، يابدانند و خجالت بكشند كه بروند. نيرنگ نزد ما خاندان حرام است. هر كه دوست ندارد، برود،كه شب همچون پرده‏اى آويخته است ... و هر كه مى‏خواهد جان خويش را در راه ما فدا كند ومواسات كند، بداند كه فردا در بهشت با ما است.»
[57]
در همه صحنه‏هاى حق و باطل كه در پهنه زمين و زمان پيش مى‏آيد، آگاهان و پيشوايانبايد براى درج و ثبت در تاريخ از يك سو براى بستن راه عذر و بهانه از سوى ديگر، به اظهاربيّنات و هشدارها بپردازند تا در آينده تاريخ، متهم به سكوت و سازش نشوند.

3. جامعيت اسلام در نهضت حسينى
 

كربلا، جلوه‏گاه همه زيبايى‏ها، عظمتها و ارزشهاى مكتب اسلام است. مدرسه‏اى كامل كهدر آن، اخلاق، عرفان، فقه، سياست، معرفت و ... در كاملترين و عالى‏ترين شكل ظهور وبروز يافته است. چهره «تمام» و «كمال» قرآن در هيچ صحنه‏اى همچون كربلا عرضه نشدهاست. كدام بُعد قرآن و كدام زيبايى و دلارايى قرآن در بهترين و درخشان‏ترين وجه در كربلانمود ندارد؟ كربلا جلوه‏گاه انسان كامل است. پس كربلا هيچ چيز «كم» ندارد، كلاسى كامل است براى انسان با همه درسها و آموزه‏هاى بزرگ، و شگفتا اين كلاس در محدودترين زمينو در كوتاه‏ترين زمان شكل گرفته است. در كربلا به جست و جوى هر مصداقى از «دين»بپردازيم، خواهيم يافت، آن هم در بهترين و زيباترين جلوه. كربلا امتزاج مسايل به ظاهرمتضاد، يعنى راندن و خواندن - دعوت به همراهى و پس زدن سست‏عنصران - خشم ورحمت، اشك و لبخند، صلابت و انعطاف و حتى شوخى و جدى است! بى‏مناسبت نيستنكته‏اى از كربلا باز گفته شود تا جلوه‏هاى گوناگون «زندگى» را در كربلا خوب‏تر دريابيم.
[58]
حقيقت جاويد كربلا و عاشورا از اين جهت كه به شأن تمام انسانهايى مربوط مى‏شود كهمظهر جلوه‏هاى زيباى حقيقت آدمى در عالم خاكى هستند و از اين جهت كه اين واقعه ازهمه فضايل و شايستگى‏ها و برترى‏هاى چنين انسانى برخوردار است، يك نهضتچندمقصدى و چندجانبه و چندبعدى است و علت اينكه تفاسير و تعابير مختلفى در مورداين نهضت شده است محاذى بودن عناصر دخيل در آن است. ما وقتى كه از جنبه بعضىعوامل و عناصر به اين نهضت نگاه مى‏كنيم، مى‏بينيم صرفاً جنبه تمرّد و عدم تسليم در مقابلقدرتهاى جابر و تقاضاهاى ناصحيح قدرت حاكم وقت دارد. از اين نظر اين نهضت يكى نفى«نه» و عدم تسليم است.
استاد مطهرى در باره جامعيت اسلام در نهضت حسينى مى‏گويد:
«وقتى كه بخواهيم به جامعيت اسلام نظر كنيم، بايد نگاهى هم به نهضت حسينى بكنيم.مى‏بينيم امام حسين(ع) كليات اسلام را در كربلا به مرحله عمل در آورده، مجسم كرده است،ولى تجسم زنده و جاندار حقيقى واقعى نه در تجسم بى‏روح. انسان وقتى در حادثه كربلا تأملمى‏كند، امورى را مى‏بيند كه دچار حيرت مى‏شود و مى‏گويد اينها نمى‏تواند تصادفى باشد وسرّ اينكه ائمه اطهار(ع) اين همه به زنده نگه داشتن و احياى اين واقعه توصيه و تأكيد كرده ونگذاشته‏اند حادثه كربلا فراموش شود، اين است كه اين حادثه يك اسلام مجسم است،نگذاريد اين اسلام مجسم فراموش شود.»
[59]
به طور كلى حادثه عاشورا از اين جهت كه از تمامى جنبه‏هاى اسلامى، اخلاقى،اجتماعى، اندرزى، پرخاشگرى، توحيدى و عرفانى، اعتقادى برخوردار مى‏باشد، عصارهكليه فضيلتهاى بشرى است.

پي‌نوشت‌ها:
 

[46].چشمه خورشيد 1، مجموعه مقالات كنگره بين‏المللى امام خمينى(ره) و فرهنگ عاشورا، دفتر اول،ص‏31.
[47]. ر.ك: ابوجعفر محمد بن‏جرير الطبرى، تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ الطبرى) تحقيق محمد ابوالفضلابراهيم، الطبعة الرابعة، دائرةالمعارف القاهره، ج‏5، صص 364 - 338.
[48].چشمه خورشيد 1، ص‏31.
[49].ر.ك: محسن رشيد، شمع وجود، چاپ اول، مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر، 1367، ص‏10.
[50].فتوح ابن‏أعثم، ج‏5، ص‏18؛ اللهلوف، ص‏23 (به مثله آمده است)؛ بحارالانوار، ج‏44، ص‏325. (مثلهآمده است).
[51].جوادى آملى، عرفان و حماسه، چاپ اول، مركز نشر فرهنگى رجاء، 1372، ص‏71.
[52].چشمه خورشيد 1، دفتر اول، ص‏32.
[53].بهار حماسه، ويژه‏نامه عاشوراى حسينى، ضميمه ماهنامه بصائر، فروردين 1381، ص‏17.
[54].سوره نساء، آيه 165.
[55]. سنگرى، محمدرضا - عبداللهى، عوامل معنوى و فرهنگى دفاع مقدس، ج‏3، نشر مركز تحقيقاتاسلامى نمايندگى ولى فقيه در سپاه، 1380، ص‏38 - 36.
[56].اعيان الشيعه، ج‏1، ص‏599.
[57].موسوعة كلمات الامام الحسين(ع) ص‏399.
[58]. سنگرى، محمدرضا - عبداللهى، مهدى، عوامل معنوى فرهنگى دفاع مقدس، ج‏3، ص‏35 - 32.
[59].مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏382.
 

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27