عوامل پايدارى و جاودانگى نهضت عاشورا (4)
عوامل پايدارى و جاودانگى نهضت عاشورا (4)
ر. عوامل تاريخى
1. فرا زمانى و فرا مكانى بودن كربلا و عاشورا
[46] در وجه نخست، حماسهاى شكوهمند در زمانى كوتاه ودر محدوده جغرافيايى يك منطقه روى مىدهد. از اواخر رجب سال 60 هجرى تا صفر سال61 (بنا بر روايت مشهور) ظرف زمانى اين حادثه حدود هفت ماه است. از آن زمان كه «وليدبنعُتبة بنابىسفيان» والى مدينه از طرف يزيد كسى نزد حسين(ع) فرستاد و از امام براىيزيد بيعت خواست و امام امتناع كرد تا سخنرانى نيمهتمام امام زينالعابدين(ع) در شام، وسخنرانى حضرت زينب(س) در آنجا.
[47]
ظرف مكانى اين حادثه شامل سه حوزه اسلامى آن روز است: حجاز، عراق و شام. ازمدينه به مكه و از مكه تا عراق، به سوى كوفه و تغيير مسير به كربلا، سرزمين «كرب» و«بلا»
[48] و سير كاروان اسيران حامل: «مصيبت حماسه و پيام»
[49] تا شام.
در وجه دوم، حقيقت جاويد «كربلا» و «عاشورا» براى همه زمانها و همه مكانها رخمىنمايد. اين شأن، به تمام انسانها مربوط مىشود، بايد خويش را بيابند و تكليف خود راروشن كنند. اينكه «قبله»شان كدام است، در كدام «صف» مىايستند به «اسفل سافلين» خودميل مىكنند و يا به «حقيقت» خويش روى مىنمايند. در اين وجه است اين سخن بلند: «مثْلِى لاَيُبايعُ لِمِثْلِه؛
[50]
همچون منى با چون او (يزيد) بيعت نمىكند.»
حسين بنعلى(ع) وقتى سخن مىگويد، نمىفرمايد من با يزيد بيعت نمىكنم، بلكه درنوع مواقع حساس چنين مىگويد كه مثلِ من، با مثلِ يزيد بيعت نمىكند. يعنى اين قضايا،قضاياى شخصى نيست، بلكه تا تاريخ هست، اين مبارزات هم هست. هر كسى كه مثل منفكر كند، با كسى كه مثل يزيد فكر مىكند بيعت نمىكند.
[51] اين سخن كه چون منى با چونيزيدى بيعت نمىكند، دعوت همه مردمان است در همه زمانها و مكانها به رويارويى با ستم وستمگران و عدم مداهنه و سازش با ايشان. اين سخن فراتر از تاريخ و جغرافيا است. در اينوجه «كربلا» و «عاشورا» مكتبى سيّار است و حقيقتى فراتر از «زمين» و «زمان» «كُلُّ يَوْمٍعَاشُورا وَ كُلُ أَرْضٍ كَرْبَلا.»
[52] هر روز عاشوراست، مگر هر روز قيام است؟ همه جاكربلاست: مگر همه جا از خون گلگون است؟ آرى! «كربلا» و «عاشورا» يعنى ظهورجلوههاى زيباى حقيقت آدمى در عالم خاكى. «كربلا» و «عاشورا» دعوت به اين امر است.پيام ملكوتى «عاشورا» اين است. همگان نيازمند «كربلا» و «عاشورا» هستند.
اصولاً از يك نگاه، دو نوع قيام قابل تصور است: نخست قيامى كه فى حد نفسه با توجه بهاهداف خود در يك مقطع تاريخى انجام گرفته و پرونده آن همان جا بسته مىشود، چه موفقباشد چه ناموفق. البته ممكن است در عبرتهاى تاريخى از آن ياد شود و مورد بازبينى قرارگيرد و تحليل شود. دوم، نوعى ديگر از قيامها كه تعدادشان واقعاً انگشتشمار است،قيامهايى است كه حالت اسوه براى دورههاى بعد پيدا مىكند. براى نمونه در تاريخ ايران،قيام كاوه آهنگر چنين حالتى پيدا كرده است. اين تصويرى است كه فردوسى از آن براى ماارائه كرده و قاعدتاً مىبايست تا روزگار وى همچنان در اذهان پابرجا بوده باشد. در ادبياتاسلامى بويژه ادبيات شيعى، قيام امام حسين(ع) حالت نوعى الگو و اسوه را يافته است. يعنىاز حالت يك واقعه در يك زمان در آمده، تعميم يافته و نوعى بىزمانى يا فرازمانى در آنلحاظ شده است. از اين مهمتر، به صورت عاطفى با هويت يك فرد شيعه ممزوج شده و بهنوعى جزو معتقدات او در آمده است. نهضت امام حسين(ع) به عنوان يك قيام اسوه و بهصورت قيامى در آمد كه حالت فرازمانى پيدا كرد. دليلش هم اين بود كه ارزشهايى كه در آنمطرح شد واقعاً ارزشهاى زمانى نبود. يعنى درست است كه عليه يزيد بود اما به قدرى اينارزشها كلى و فراگير بوده و هست كه مربوط به هيچ زمانى نبوده و نيست. لذاست كه در زيارت وارث، امام حسين(ع) از زاويه تاريخى و ارزش فراگير و فرازمانى، در ادامه مسيرانبيا مطرح مىشود و وارث آنان تلقى مىگردد.
[53]
بنابراين نهضت عاشورا، الهام گرفته از راه انبيا و مبارزات حقجويان تاريخ مهمترينالگوى مبارزات حقطلبانه بوده است.
2. اتمام حجّت (حجت كامل)
«لِئَلاّ يَكُونَ للناسِ عَلَى اللَّه حُجّةٌ بَعْدَ الرُّسُل؛
[54]
تا براى مردم، پس از [فرستادن] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه] و حجّتى نباشد.»
كربلا، حجّت بالغه است، براى همه آنانى كه نتوانستن يا نمىشود را فرياد مىزنند، اتمامحجّت است. كربلا از نظرگاه سِنّى «حجّت» است و تقريباً هر كس در كربلا مىتواند الگوىسنى خود را بيابد. نوجوانان، قاسم، عبداللَّه بنالحسن؛ جوانان و ميانسالان علىاكبر، عباس،عبداللَّه و جعفر؛ پيران، حبيب، عابس و مسلم بنعوسجه؛ زنان، زينب، رباب، و اموهب؛كودكان، اصغر و رقيه. كربلا از اين جهت نيز در جنگهاى تاريخ اسلام يك استثنا است.همهرنگها نيز در كربلا يافت مىشوند، سياه مانند جون غلام ابوذر و سفيد مانند اسلم تركى.همه گروههاى اجتماعى نيز گويى در كربلا نماينده دارند، ... كربلا، هر كس را كه بخواهد باتكيه بر بهانهها صحنه حق را رها كند، خلع سلاح مىكند. حتى كودك با گريه خويشتنمىتواند نقشآفرين باشد. همه حالات انسانى نيز در كربلا چهره و جلوه نموده است ...كربلا، سرزمين بىبهانگى است، تشنگى، بهانه جنگيدن و تنهايى، دليل گريز، تسليم وذلتپذيرى نيست. در نهضت عاشورا، امام حسين(ع) و يارانش، پيش از شروع جنگ با دشمن اتمام حجتكردند. هم خود و هدف از آمدنشان به سوى كوفه را تشريح كردند كه به استناد دعوت آنهابوده است، هم خود را به روشنى معرفى كردند و هم هر گونه بهانهاى را از آنان گرفتند كهدليلى بر اين مخاصمه با امام نداشته باشند. امام حسين(ع) قبل از عاشورا با عمر سعد به طورخصوصى صحبت كرد، بلكه او را از اين جنايت بازدارد. به او فرمود:
«واى بر تو اى پسر سعد! از خدا نمىهراسى؟با اينكه مىدانى من كيستم، با من مىجنگى؟اينگروه را رها كن و بيا با من باش كه به قرب خدا نزديكتر است ...»
هر عذر و بهانهاى را كه عمر سعد آورد، امام جوابش را گفت و او ساكت ماند، ولىنتوانست از مطامع دنيوى دست بكشد. امام مأيوس، از هدايتش بازگشت، ولى با او اتمامحجت كرد.
[56]
امام حسين(ع) نه تنها با دشمنان اتمام حجت كرد بلكه حجّت را، حتى بر ياران وهمراهان خويش نيز تمام كرد، تا آنان كه مىمانند، از روى بصيرت و انتخاب آگاهانه بمانند.در طول راه، از اوضاع داخلى كوفه به آنان خبر داد، تا هر كه مىخواهد، برگردد. شب عاشورانيز به همراهان خود فرمودند:
«هر كه بماند، فردا كشته خواهد شد. بيم دارم كه بعضى از شما از وضع فردا بىخبر باشند، يابدانند و خجالت بكشند كه بروند. نيرنگ نزد ما خاندان حرام است. هر كه دوست ندارد، برود،كه شب همچون پردهاى آويخته است ... و هر كه مىخواهد جان خويش را در راه ما فدا كند ومواسات كند، بداند كه فردا در بهشت با ما است.»
[57]
در همه صحنههاى حق و باطل كه در پهنه زمين و زمان پيش مىآيد، آگاهان و پيشوايانبايد براى درج و ثبت در تاريخ از يك سو براى بستن راه عذر و بهانه از سوى ديگر، به اظهاربيّنات و هشدارها بپردازند تا در آينده تاريخ، متهم به سكوت و سازش نشوند.
3. جامعيت اسلام در نهضت حسينى
[58]
حقيقت جاويد كربلا و عاشورا از اين جهت كه به شأن تمام انسانهايى مربوط مىشود كهمظهر جلوههاى زيباى حقيقت آدمى در عالم خاكى هستند و از اين جهت كه اين واقعه ازهمه فضايل و شايستگىها و برترىهاى چنين انسانى برخوردار است، يك نهضتچندمقصدى و چندجانبه و چندبعدى است و علت اينكه تفاسير و تعابير مختلفى در مورداين نهضت شده است محاذى بودن عناصر دخيل در آن است. ما وقتى كه از جنبه بعضىعوامل و عناصر به اين نهضت نگاه مىكنيم، مىبينيم صرفاً جنبه تمرّد و عدم تسليم در مقابلقدرتهاى جابر و تقاضاهاى ناصحيح قدرت حاكم وقت دارد. از اين نظر اين نهضت يكى نفى«نه» و عدم تسليم است.
استاد مطهرى در باره جامعيت اسلام در نهضت حسينى مىگويد:
«وقتى كه بخواهيم به جامعيت اسلام نظر كنيم، بايد نگاهى هم به نهضت حسينى بكنيم.مىبينيم امام حسين(ع) كليات اسلام را در كربلا به مرحله عمل در آورده، مجسم كرده است،ولى تجسم زنده و جاندار حقيقى واقعى نه در تجسم بىروح. انسان وقتى در حادثه كربلا تأملمىكند، امورى را مىبيند كه دچار حيرت مىشود و مىگويد اينها نمىتواند تصادفى باشد وسرّ اينكه ائمه اطهار(ع) اين همه به زنده نگه داشتن و احياى اين واقعه توصيه و تأكيد كرده ونگذاشتهاند حادثه كربلا فراموش شود، اين است كه اين حادثه يك اسلام مجسم است،نگذاريد اين اسلام مجسم فراموش شود.»
[59]
به طور كلى حادثه عاشورا از اين جهت كه از تمامى جنبههاى اسلامى، اخلاقى،اجتماعى، اندرزى، پرخاشگرى، توحيدى و عرفانى، اعتقادى برخوردار مىباشد، عصارهكليه فضيلتهاى بشرى است.
پينوشتها:
[46].چشمه خورشيد 1، مجموعه مقالات كنگره بينالمللى امام خمينى(ره) و فرهنگ عاشورا، دفتر اول،ص31.
[47]. ر.ك: ابوجعفر محمد بنجرير الطبرى، تاريخ الرسل و الملوك (تاريخ الطبرى) تحقيق محمد ابوالفضلابراهيم، الطبعة الرابعة، دائرةالمعارف القاهره، ج5، صص 364 - 338.
[48].چشمه خورشيد 1، ص31.
[49].ر.ك: محسن رشيد، شمع وجود، چاپ اول، مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر، 1367، ص10.
[50].فتوح ابنأعثم، ج5، ص18؛ اللهلوف، ص23 (به مثله آمده است)؛ بحارالانوار، ج44، ص325. (مثلهآمده است).
[51].جوادى آملى، عرفان و حماسه، چاپ اول، مركز نشر فرهنگى رجاء، 1372، ص71.
[52].چشمه خورشيد 1، دفتر اول، ص32.
[53].بهار حماسه، ويژهنامه عاشوراى حسينى، ضميمه ماهنامه بصائر، فروردين 1381، ص17.
[54].سوره نساء، آيه 165.
[55]. سنگرى، محمدرضا - عبداللهى، عوامل معنوى و فرهنگى دفاع مقدس، ج3، نشر مركز تحقيقاتاسلامى نمايندگى ولى فقيه در سپاه، 1380، ص38 - 36.
[56].اعيان الشيعه، ج1، ص599.
[57].موسوعة كلمات الامام الحسين(ع) ص399.
[58]. سنگرى، محمدرضا - عبداللهى، مهدى، عوامل معنوى فرهنگى دفاع مقدس، ج3، ص35 - 32.
[59].مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج17، ص382.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}